(ابن سعد) ایا گروه بدانید از صغار و كبار  شهید تیغ جفا شد حسین به خواری خوار  علی اكبرش از كینه سر جدا گردید  به جسم انور او پیرهن قبا گردید  ز كینه گشت عزا عیش قاسم داماد  دو دست حضرت عباس از بدن افتاد  ز راه كینه نمودیم اهل بیتش خوار  اسیروار به هر شهر و كوچه و بازار  زنید طبل بشارت به حالت مضطر  كه می رسند اسیران آل پیغمبر  زینب بیا سكینه بیا  رقیه بیا نوعروس شه دین بیا عابدین بیا  چو رو آورید جانب شام از ره جفا  (زینب و امام سجاد) اسیری می روم عزیزان نه یار و نه یاور  سیه پوشیده چون شام غریبان  یا زهرا یا حیدر  آه به شام غم روانم  وای شكسته استخوانم  كجایی فاطمه مادر كجایی  چرا سروقت طفلانت نیایی  یا زهرا یا حیدر   (ابن سعد) ایا تو شمر ستم پیشه ی جفاكار  بگو به لشگریان جمله از صغار و كبار  در این میانه صحرا بگو فرود آیند  تمام خیمه و خرگاه را بیاسایند   دگر بگو تو ایا شمر ای كافر  به آفتاب نشانند آل پیغمبر  دگر تو حكم به لشگر نما ز راه جفا  كه تا كشیك بدارند دور این اسرا (شمر) ایا جماعت لشگر همه ز خرد و كبار  بفرموده بن سعد آن كافر ظلم شعار  دراین مكان همگی از الم بیاسایید  زنید خیمه دراین جا همه فرود آیید  به آفتاب نشانید آل پیغمبر  كه تا كباب شود جسم دختران یكسر (امام سجاد) بارالها رحم كن بر این تن تب دار من  تاب چوب نی ندارد این تن تب دار من  ما مسلمانیم ایا ای كافران سنگ دل  كم كنید از راه كین ای ظالمان آزار من (سكینه) ما هم ای عمه جان مسلمانیم  هركه باشیم ز اهل قرآنیم  یك طرف از حرارت و گرما  پیكرم سوخت اندرین ماوا  یكطرف تشنگی كبابم ساخت  جسم و جانم تمام را بگداخت  این زمان عمه جان به سوز و محن  سایه بانی نما تو بر سر من  (زینب) ای نور دو دیده جان زینب  بنگر الم و فغان زینب  این قوم مروتی ندارند  بر ما كه حمییتی ندارند  ای شمر لعین نظر تو بگشا  بنگر همه دختران زهرا  از سوز عظش همه كبابند  عریان به میان آفتابند  یك خیمه كهنه ای ز احسان  بنما تو عطا به این اسیران (شمر) بود محال ایا زینب خجسته شعار  كجا دهم به تو من خیمه ای ستمكش زار  فتاده بی كفن اندر میان آن صحرا  حسین برادر تو در زمین كرب و بلا  به حكم ابن زیاد آن لعین نامه سیاه  به آفتاب نشینیداز طریق جفا (زینب) ایا لعین تو به حق خدای بی همتا  به ما بده تو یكی خیمه اندرین صحرا  چرا كباب شدند اهل بیت پیغمبر  بیا تو رحم نما ایا ستم گستر (شمر) چاره ایی نیست بهرت ای مضطر  بایدت بی حفاظ و بی معجر اندرین آفتاب در گرما  بنشینید از طریق جفا (زینب)  مگر این ملك کافرستان است  بخدا کس به کافر چنین جفا نکند  شمر بی دین سر جفا داری  به همین جور اكتفا نكند  سر بریدی تو از برادر من  آن لعین شرم از خدا نكند  با چنین جور و محنت و خواری  باز ما را ز غم رها نكند  به خیال تو ای سگ کافر   که کسی درد من دوا نکند   شکوه ات می برم به نزد خدا   به خدا آه من خطا نکند   لیک ترسم که حضرت باری    خشک و تر را ز هم سوا نکند (شمر) ای اسیران بی كس و ماوا   هیچكس دستتان رها نكند  این محال است ای حمیده زار  مطلبت را كسی ادا نكند  آن كس كز حسین ببرد سر  رحم بر حالت شما نكند  گر كنی صد هزار آه و فغان  شمر دون ترك این جفا نكند (سكینه) ای بسته زنجیر الم كن تو ثوابی  بر حلق من تشنه رسان تو قطره آبی (عابدین) شما ای كوفیان فرزند دارید  دل از دیدارشان خرسند دارید  سكینه از عطش بی صبر و تاب است  دهیدش قطره آبی ثواب است  برای خاطر جدش پیمبر  كنید از قطره آبی لبش تر (شمر) آب گر گیرد همه روی زمین  كی دهم بر تو الا ای دل غمین  تو ندیدی در زمین كربلا  تشنه لب كردم حسین را سرجدا (سكینه) دست من و دامن تو ای عمه  خون من گردن تو ای عمه  از تشنه لبی كباب گشتم  از سوز عطش بی تاب گشتم (زینب) تو گریه مكن شوم فدایت  آب بیاورم اینك از برایت  ابن سعد ستمگر جفاكار  كن رحم به اهل بیت اطهار  ده قطره ای آب ای ستمگر  از بهر سكینه آن مكدر (ابن سعد) بگیر آب از دستم ایا نكو سیما  بیاد آر حسین در زمین كرب و بلا (زینب) بیا سكینه ایا نور دیده تر من  ز من بگیر تو این آب را ایا مضطر  بنوش آب بقربان سوزش جگرت  كه من امین تو باشم كنیزی از پدرت (سكینه) عمه جان ای عمه غمگسار  من ننوشم آب ای والا تبار  ترحم بكن ای نیزه دار بداختر  به من بده تو سر نوجوان علی اكبر  (شمر) بیا بگیر سكینه ایا نكو منظر  ز دست من تو سر نوجوان علی اكبر (سكینه) فدای این لب خشكیده ات شود خواهر  هلاك نرگس چشم رمیده ات خواهر  كسی كه كرد تو را از جفا ز كینه شهید  مرا اسیر نموده برند نزد یزید  بیا كه قطره آبی به این لب خشكت  رسانم آه فدای دو چشم های ترت  ز زندگانی این روزگارسیرم من  نمیخورم به خدا آب تا بمیرم من